سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین تنهایی، همنشین بد است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
پرتو
 
اما عصر (عج)

در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری در منزل امام حسن عسکری (ع) کودکی قدم به دنیا گذاشت .
نام و کنیه این فرزند همنام و کنیه پیامبر گرامی اسلام (ص) است و «مهدی» ،«قائم» ،«حجت» ،«بقیة الله» مشهورترین القاب گرامی حضرت است .
یکهزار و یکصد و هفتاد و سه سال از عمر شریفشان می گذرد تا هر وقت مشیت و اراده الهی به ظهور حضرتش تعلق گیرد .
قال رسول الله (ص) : بِأبی و أمّی سمیّی و شبیهی . . .
پدر و مادرم فدای او باد ، او هم نام من و شبیه من است . بحارالانوار،ج51،ص109
روایتی بر ناشناخته بودم حضرت در زمان غیبت تصریح دارد , عین اینکه آن حضرت در میان مردم است و آنان را می بیند و می شناسد ، مردم آن حضرت را نمی شناسند . از جمله روایت امام صادق (ع) از حضرت امیر مؤمنان (ع) که می فرماید :
« و لو خلت الارض ساعة واحدة من حجة الله لساخت باهلها و لکن الحجة یعرف الناس و لا یعرفونه کما کان یوسف یعرف الناس و هم له منکرون » الغیبه،نعمانی،ص4
و اگر زمین یکساعت از حجت خالی باشد ، ساکنان خود را فرو خواهد برد . حجت مردم را می شناسد ، لیکن مردم او را نمی شناسند ، همانگونه که حضرت یوسف ، مردم را می شناخت و آنان او را نمی شناختند .
از این روایت استفاده می شود که حضرت بسان دیگر انسانها ، در بین مردم زندگی می کند ، او را می بینند و نمی شناسند ، ولی آن حضرت مردم را می شناسند چنانکه در روایت دیگری حضرت علی (ع) می فرمایند :
« ان حجتها علیها قائمة ماشیة فی طرقها ، داخلة فی دورها و قصورها حوّالة فی شرق هذه الارض و غربها تسمع الکلام و تسلم علی الجماعة تَری و لا تُری الی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السماء الا ذلک یوم فیه سرور ولد علیًّ و شیهة » الغیبه،نعمانی،ص144
حجت حق بر زمین استوار است ، در جاده ها حرکت می کند ، در خانه ها و قصرها وارد می شود و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد ، سخن مردم را می شنود و بر جماعت مردم سلام می کند ، می بیند و دیده نمی شود ، تا زمان ظهور و وعده الهی و ندای آسمانی ،هان! آن روز ، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست .  


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط احسان امیری 86/11/5:: 6:15 صبح     |     () نظر
درباره

پرتو

وضعیت من در یاهـو
احسان امیری
ای یاد تو شورافکن و پیغام تو پر جوش * آوای تو نجوای هزاران لب خاموش * آنجا که تو رخساره نمایی همه چشمند * وانجا که سخن ساز کنی جمله جهان گوش * در سینه ترا گر نه غم خلق جهانست * از نای تو شکوای قرون از چه زند جوش * فریاد تو ویران‌گر بنیان نفاق است * ای پرچم توحید ترا زیب بر و دوش * بانک تو خروشی است ملامت‌گر تاریخ * برخاسته از نای هزاران لب خاموش * بد خواه تو حشر سرافکنده خویش است * همراه تو با عزت و اکرام هم‌آغوش * تا بر ورق دهر نشیند سخن عشق * هرگز نکند یاد ترا خلق فراموش * پاس تو نگهدارد و جاه تو شناسد * هر با خبر از دانش و هر بهره‌ور از هوش
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ